اجتماعی

دست نوشته ای از فاطمه حسین پور عضو پیشین تیم ملی ژيمناستيک ایران....زن زندگی آزادی

media.news.imagealternatetextformat.details


برای دختر جوان کوچکی که روی ویلچر نشسته و شعار زن، زندگی، آزادی را با تمام رویاهای کوچک و بزرگش تکرار میکند.

 

رادیو نشاط استرالیا- دست نوشته ای از فاطمه حسین پور

رای دختری که در آستانه زن شدن است و در رویایش جامعه ای را تصور میکند که او را با هویتش، زنانگی اش بشناسند، نه وسیله ای که برای حرکت از آن استفاده میکند.

بله او این شعار را به این امید می نویسد که فقط یک زن باشد و همه افراد جامعه بتوانند به نیازهای او به عنوان یک زن احترام بگذارند. جامعه ای که به او ویلچری نگوید و حق تحصیل و اشتغال او را محترم بشمارد. جامعه ای که بداند برای دادن سهم برابر به او باید خدمات اضافه ای را برایش فراهم کند و این لطف یا محبت کسی نیست. بلکه وظایف جوامع برای فراهم کردن فرصت برابر برای افراد، با شرایط جسمی و روحی متفاوت است. جامعه ای که او را سربار نبیند و روزی به این درک برسد که حضور موثر در جامعه صفی ندارد که او منتظر بماند تا هر وقت افراد غیر معلول شرایط مناسبتری داشتند، نوبت به او برسد.

جامعه ای که او را لایق عشق و دوست داشته شدن بداند و اگر خواست از حق مادریش به عنوان یک زن استفاده کند، افراد جامعه او را جنایتکار نبینند. جامعه ای که بتواند به او حق تحصیل و اشتغال با شرایط مناسب او را بدهد. جایی که داشتن توالت و ساختمان مناسب با شرایط او رویا نباشد. و او مجبور نباشد ازخودگذشتگی کسی را برای رسیدن به جایی که آرزو دارد تحمل کند. جایی که او بتواند بدون ترس و حسرت از نبود توالت مناسب، مثل دیگران بنوشد و بخورد.

جایی که بتواند در ساعات بیکاری مثل دیگران برای هوا خوری با آسانسور و رمپ هر وقت که خواست برای خودش تردد کند. جایی که او مجبور نباشد برای داشتن حجابی که برای شرایط جسمانی و روحی او مثل بودن در جهنم است، موهایش را از دست بدهد و مثل مردان و پسران به نظر برسد. جایی که رسانه ها حق نداشته باشند، با دردهایی که جامعه به او تحمیل کرده، لاس رسانه ای بزنند و با نشان دادن کمبودهای آنها به مردم بگویند، ببین چقدر بدبخته، پس دستتو ببر بالا خداروشکر کن و قانع باش که انقدر بدبختیت بزرگ نیست.

بله، او که وقتی تمام گروههای مورد تبعیض در جامعه شروع به صحبت از دردهای خود کرده اند، در گوشه ای، نزدیک دیواری شعار زن، زندگی را می نویسد و رویاهایش را برای زندگی در جامعه ای که بتواند او را به عنوان یک زن به رسمیت بشناسد، تکرار میکند.

-یکي از حادثه هاي تلخ ژيمناستيک در روز 27 بهمن ماه سال 1380 ساعت 7 بعدازظهر در سالن ژيمناستيک آموزشگاه هاي شهرستان کرج که درآن زمان جزو استان تهران بود رخ داد.
فاطمه حسين پور، ژيمناست کار عضو تيم ملي «ب» ايران در آن زمان 14 سال داشت و از چهارسالگي در اين رشته فعاليت مي کرد، اما يک فرود از روي خرک بر تشک هايي نامناسب و غير استاندارد باعث شد تا او براي هميشه بر روي ويلچر بنشيند.

 فاطمه برای ادامه تحصیل به انگلستان سفر کرد و مدرک کارشناسی در رشته رباتیک(هوش مصنوعی) را اخذ نمود و هم اکنون مشغول به کار بوده و در لندن زندگی می کند.

نظر خود را ارسال نمایید