ورزشی

آنگه پوستکوگلو؛ از مهاجرت با قایق به استرالیا، تا ابرقهرمان شمال لندن

media.news.imagealternatetextformat.details


آنگه پوستکوگلو تقریباً از موفقترین مربیان کنونی فوتبال جهان است. مردی موفق که به حد افتخاراتش به شهرت نرسید دو صعود به جام جهانی و یک قهرمانی جام ملت‌های آسیا با استرالیا یک قهرمانی لیگ ژاپن دو قهرمانی لیگ برتر اسکاتلند و حالا قهرمانی کاپ اروپا با تاتنهام در کارنامه دارد.

به گزارش رادیونشاط، آنگه پوستکوگلو ۷ آگوست ۱۹۶۵ در روستایی در یونان متولد شد. دو سال پس از تولدش یعنی در ۲۱ آوریل ۱۹۶۷ کودتای نظامی یونان رخ داد. پدر و ما در آنگه که کارگرهای ساده یک مزرعه بودند آنگه ۵ ساله و خواهر ۱۰ ساله اش را سوار قایق قاچاقچیهای انسان کرده و به دریا زدند. ۳۰ روز بعد به استرالیا رسیدند و پدر درخواست پناهندگی داد.

«ما مهاجر بودیم؛ اما نه شبیه مهاجران معمولی؛ ما پناهنده شدیم. وقتی‌که رسیدیم، پنج‌ساله بودم. ما با یک قایق، خانه‌مان را ترک کردیم، درحالی‌که نه از چیزی خبر داشتیم و نه از چیزی مطمین بودیم. پدرم کارگری ساده و غیرماهر بود، فقط شنید که استرالیا به دنبال نیروی کار جدید می‌گردد؛ پس به راه افتادیم. وقتی رسیدیم، آوارگی معنی شد. مدتی در اردوگاه پناهندگان ماندیم، مدتی در خانه‌ای مشترک و مدت‌ها طول کشید که خانه‌ای برای خودمان داشته باشیم. می‌دانید؟ مردم داستان مهاجرت را به‌اشتباه تفسیر می‌کنند. گاهی وقت‌ها از مردم می‌شنوم که می‌گویند: خب این‌ها برای زندگی بهتر به کشور دیگری مهاجرت می‌کنند. نه این‌طور نیست. این داستان مهاجر نیست. آن‌ها به کشور دیگری می‌روند که فقط فرصتی برای نسل بعد فراهم کنند. مادرم زندگی بهتری نداشت، پدرم زندگی بهتری نداشت؛ اما من چرا! من مطمینم اگر در یونان می‌ماندیم داستان برعکس بود. آن‌ها خوشبخت‌تر بودند و من در شرایط سخت‌تر. مهاجرت یعنی شما در یک‌لحظه، خانه، خاطرات، خانواده، شبکه‌های اجتماعی گسترده، زبان مادری، فهمیدن و درک شدن، در یک‌کلام روحتان را بگذارید و بروید تا فرزندانتان زندگی کنند. شما از قصد می‌بازید تا فرزندانتان شاید پیروز شوند.»

این جملاتی که بوی بغض می‌داد، از زبان «آنگه پوستکوگلو»، سرمربی تاتنهام به زبان آمد. مردی که «تاتنهام هاتسپر» را پس از ۱۷ سال به یک جام قهرمانی رساند؛ با شکست دادن منچستریونایتد در فینال لیگ اروپا.

مردی که در ۱۲ سالگی مربیگری را آغاز کرد، در ۳۵ سالگی موردستایش «سر الکس فرگوسن» قرار گرفت و در آستانه ۶۰ سالگی، تیمی را به قهرمانی رساند که در سال‌های گذشته موردحمله هتاکانه مربیان و نامدار این تیم چون «ژوزه مورینیو» و «آنتونیو کونته» قرارگرفته بود.

آنگه پوستکوگلو، ۷آگوست۱۹۶۵ یا به عبارتی ۱۶مرداد۱۳۴۴ خورشیدی در «نئا فیلادلفیا» روستایی کوچک در ایالت «آتیک» کشور یونان متولد شد. پدر و مادر، هر دو کارگر مزرعه‌ای بودند که از آن خودشان هم نبود.

دو سال پس از تولدش یعنی در ۲۱آوریل۱۹۶۷ کودتای نظامی یونان رخ داد. گروهی از سرهنگ‌های ارتش این کشور، دولت موقت «جورجیوس پاپاندرئو» را یک ماه قبل از برگزاری انتخابات سرنگون کرده و حکومت را در دست گرفتند. اوضاع سیاسی و اقتصادی یونان روزبه‌روز به وخامت رفت.

«جیم پوستکوگلو» به‌عنوان پدر خانواده، سال ۱۹۷۰ دست همسرش «وولا»، دختر ۱۰ ساله‌اش «لیز» و پسر ۵ ساله‌اش «آنگه» را گرفت، به ساحل رفت، سوار بر قایق «قاچاقچی‌های انسان» شد و دل‌وجان را به دریا زد؛ ۳۰ روز زندگی در دریا می‌دانید یعنی چه؟ با آب محدود، با غذای محدود، با تلاطم موج‌های دریا، با خشونت قاچاقچی‌های انسان، با نبود سرویس بهداشتی، با نبودن حمام، نبودن حتی شاید یک دستمال‌کاغذی.

خانواده پوستکوگلو، ۳۰ روز پس از حرکت از یونان، به ساحل استرالیا می‌رسند. جیم همان روز درخواست پناهندگی می‌دهد. این آغاز یک سال زندگی در کمپ پناهندگان برای «آنگه» بود. اویی که به «اسکای اسپورت» از دغدغه‌های زندگی یک پدر در غربت چنین گفته بود: «جلوی چشم‌هایمان می‌شکست. سنی از او گذشته بود و نمی‌توانست زبان انگلیسی را یاد بگیرد. صبح تا شب و گاهی شب تا صبح کارگری می‌کرد، فرصتی هم برای یادگرفتن زبان نداشت. وقتی چیزی نمی‌فهمید به‌غایت خشمگین می‌شد اما فقط در چشم‌هایش. هرگز بر سر ما داد نزد، هرگز خشمش را سر ما خالی نکرد.»

از پا به توپ شدن برای پدر تا اولین مربیگری در ۱۲ سالگی

آنگه پوستکوگلو از «تاب آوردن» والدینش در سخت‌ترین روزهای ممکن یاد می‌کند. از زندگی با هیچ در کمپ، سپس خانه‌ای مشترک با یک خانواده استرالیایی و بعدتر، اجاره یک سوییت کوچک. 

او روزی را به یاد می‌آورد که پدر و مادرش خبردار شدند که در محله‌ای دورتر، «تشکی کهنه» را کنار خیابان انداخته‌اند: «آن‌ها بعدازظهر برای برداشتن آن تشک رفتند. عصر شد و نیامدند. نیمه‌شب شد و برنگشتند. من و خواهر نخوابیدیم. آفتاب که طلوع کرد پیدایشان شد. آن‌ها زبان انگلیسی را بلد نبودند و چون نمی‌توانستند آدرس بپرسند، در شهر گم‌شده بودند. وقتی رسیدند، حتی توان حرف زدن نداشتند. روی همان تشک کهنه خوابیدیم.»

فوتبال، عمق رابطه جنون انگیز او با پدرش شد: «عاشق هواداری فوتبال بود. عاشق فوتبال بازی کردن. زمان فوتبال، نیازی به زبان انگلیسی نداشت. توپ بود و پای پدرم. وقتی بازی می‌کرد حالش خوب می‌شد. از ۱۰ سالگی با او برای فوتبال می‌رفتم و باهم بازی می‌کردیم. انگیزه من برای فوتبال بازی کردن، برای زنده نگه‌داشتن شوق پدرم بود. انگیزه‌ام برای مربی شدن را هم از قدرت پرورش دادن پدر و مادرم گرفتم.»

آنگه پوستکوگلو ۱۲ ساله بود که اولین بار مربیگری را تجربه کرد: «از عملکرد تیم مدرسه‌مان ناراضی بودم. با مدیر صحبت کردیم و تیم را خودمان در دست گرفتیم. بعد از کلاس‌ها، در مدرسه می‌ماندیم و تمرین می‌کردیم. من برای بچه‌ها قبل از تمرین حرف می‌زدم. آرام‌آرام از قدرت رهبری کردن لذت بردم. من بازیکن تیم، کاپیتان تیم و مربی تیم مدرسه شده بودم. تیمی که حالا داشت نتیجه هم می‌گرفت.»

او خودش و سبک مربیگری‌اش را مدیون «فرانس پوشکاش» افسانه‌ای می‌داند. یکی از بهترین گل‌زن‌های تاریخ فوتبال جهان که حدفاصل سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ مربیگری باشگاه «جنوب ملبورن» (South Melbourne) را بر عهده داشت: «پوشکاش عاشق سیستم ۳-۳-۴ بود. همیشه اصرار داشت که وینگرها در جلو و کناره‌ها بازی کنند و انتظار داشت که مدافعان کناری حمله کنند. من آن زمان مدافع چپ تیم بودم و فقط به من دستور حمله می‌داد. می‌گفت ما دفاع را از خط دفاعی حریف شروع می‌کنیم.»

این همان سبکی است که حالا خود پوستکوگلو در تاتنهام اجرا می‌کند. سیستم پرسینگ او چه در زمین حریف و چه در فاز دفاعی، باعث تحسین مربیانی شده که خودشان مولف‌های فوتبال دفاعی و روش‌های نوین پرسینگ بودند.

وقتی سر الکس فرگوسن او را به جلسه خصوصی دعوت کرد

حالا سال ۲۰۰۰ میلادی است. آنگه پوستکوگلو پس از یازده سال بازی برای تیم «ملبورن جنوبی» و ۴ بار بر تن کردن پیراهن ملی استرالیا، از فوتبال خداحافظی کرده، ۴ سال است که سرمربیگری همین باشگاه را بر عهده دارد و تیمش را به اولین دوره از رقابت‌های «جام باشگاه‌های جهان» رسانده.

در نخستین دیدار، ملبورن جنوبی مقابل تیم رویایی منچستریونایتد با سرمربیگری سرالکس فرگوسن قرار می‌گیرد. پس از پایان مسابقه، سر الکس فرگوسن، آنگه پوستکوگلو را به اتاقی دعوت می‌کند و با او ۱۵ دقیقه به‌صورت خصوصی حرف می‌زند. او به «اکسپرس» گفته بود: «اگر دوران مربیگری‌ام را به یک جعبه باارزش از زندگی‌ام تشبیه کنم، آن ۱۵ دقیقه، جواهر داخل این جعبه است.»

او هرگز در مورد محتوای این جلسه به‌صورت دقیق صحبت نکرد، اما آنچه از زبان سرمربی وقت یونایتد شنیده را «مایه افتخار دوران مربیگری‌اش» دانسته بود: «او به من توضیحاتی داد و سوالاتی پرسید. در پایان هم برایم آرزوی موفقیت کرد.»

درون‌گرایی که فقط می‌تواند با فوتبالیست‌ها حرف بزند

آنگه را موجودی عجیب می‌نامند. مردی که به دانشگاه نرفته، اما مانند یک روانشناس در مورد رفتار بازیکنانش حرف می‌زند. او در گفت‌وگویی که با «گری لینکر» برای «بی‌بی‌سی اسپورت» انجام داد اعتراف کرد که «فردی درون‌گرا» است، اما نه در فوتبال.

آنگه پوستکوگلو در گفت‌وگویش با گری لینکر گفته بود: «من آدمی نیستم که به‌راحتی وارد یک مهمانی شوم، با آدم‌ها حرف بزنم یا معاشرت کنم. اکثرا نمی‌روم یا اگر بروم گوشه‌ای می‌نشینم؛ اما اگر در آن اتاق یک‌مشت فوتبالیست نشسته باشند، در نمی‌زنم. در را باز می‌کنم، وارد می‌شوم و بی‌وقفه صحبت می‌کنم. من برای حرف زدن با فوتبالیست‌ها، برای حرف زدن در مورد فوتبال متولد شدم. من باید مربی می‌شدم، چون عاشق فوتبال بودم. عاشق همه‌چیزش. سال ۱۹۷۴ همه حرف‌های من و پدرم در مورد فوتبال بود. دیوانه‌وار از فوتبال حرف می‌زدیم و وقتی حرف‌هایمان از فوتبال تمام می‌شد، دیگر حرفی باقی نمی‌ماند.»

او بازهم در این گفت‌وگو که به سپتامبر ۲۰۲۳ برمی‌گردد، گریزی زده است به آنچه از پدرش به ارث برد: «من را عاشق لیورپول کرد. بیل شنکلی را دوست داشتم، عاشق داستان‌های اتاق کفش‌ها (boot room) بودم.»

«اتاق کفش‌ها» یا boot room فضای مشهوری است در باشگاه لیورپول در دهه‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰ میلادی که مربیان و دستیاران قدیمی باشگاه در آنجا دورهم جمع می‌شدند و تاکتیک‌ها و استراتژی‌ها را برای هر بازی تعیین می‌کردند.

مردی با یک کوله افتخار روی دوش

آنگه پوستکوگلو تقریبا از موفق‌ترین مربیان کنونی فوتبال جهان است. مردی موفق که به حد افتخاراتش به شهرت نرسید.

او به‌عنوان سرمربی، تیم ملی استرالیا را دو با در سال‌های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ به جام جهانی رساند؛ هرچند که به‌محض صعود تیم ملی کشورش به جام جهانی، از هدایت این تیم استعفا داد.

آنگه، سال ۲۰۱۵ تیم ملی استرالیا را به قهرمانی رقابت‌های جام ملت‌های آسیا رسانده بود. مسابقاتی که ایران در آن مقابل عراق در ضربات پنالتی شکست خورد و در یک‌چهارم نهایی حذف شد.

او حدفاصل سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۱ سرمربیگری «یوکوهاما» ژاپن را بر عهده داشت و سال ۲۰۱۹ به اولین استرالیایی بدل شد که به‌عنوان سرمربی، جام قهرمانی «J1» یا لیگ برتر ژاپن را به دست می‌آورد.

اوج هنرنمایی‌اش از سال ۲۰۲۱ آغاز شد که به سلتیک رفت و یک تیم بحران‌زده را نجات داد. او تا پایان سال ۲۰۲۳ یعنی طی دو سال، به دو قهرمانی لیگ برتر اسکاتلند، یک قهرمانی حذفی و دو قهرمانی سوپرکاپ دست‌یافت. به عبارتی، از ۶ جام ممکن در این کشور، او ۵ جام را به سلتیک رساند.

افتخارات پیاپی آنگه پوستکوگلو او را سرمربی تاتنهام کرد. تیمی که مورینیو آن را «بی‌هویت» و کونته آن را «دروغ فوتبال» نامیده بودند. حالا اما یک استرالیایی-یونانی این تیم را پس از ۱۷ سال به یک جام قهرمانی رسانده است.

 

منبع: ایران‌وایر

نظر خود را ارسال نمایید