بیمعرفتی؛ فرسایش خاموش سرمایه اجتماعی

در زندگی اجتماعی امروز، واژه «بیمعرفتی» دیگر فقط یک گله احساسی نیست؛ بلکه نشانهای از کمرنگ شدن وفاداری، قدرشناسی و اخلاق متقابل در روابط انسانی است.
به گزارش رادیو نشاط، در روابط انسانی، واژهی «بیمعرفتی» شاید در نگاه نخست مفهومی احساسی و روزمره به نظر برسد، اما در واقع، یکی از نشانههای عمیق زوال اخلاق اجتماعی و سرمایهی انسانی در جوامع معاصر است. جامعهشناسان از آن به عنوان نشانهای از کاهش اعتماد، وفاداری و مسئولیت متقابل میان افراد یاد میکنند.
تعریف اجتماعی و روانشناختی
در سادهترین معنا، بیمعرفتی یعنی نادیده گرفتن لطف، محبت یا نقش دیگران در زندگی فرد. در روانشناسی اجتماعی، این رفتار در چارچوب «ناسپاسی اجتماعی» (Social Ingratitude) بررسی میشود؛ وضعیتی که در آن فرد یا گروه، حمایتها و محبتهای دریافتی را به رسمیت نمیشناسد یا پاسخی متناسب به آن نمیدهد.
از دیدگاه روانشناختی، بیمعرفتی معمولاً ریشه در خودمحوری، ضعف همدلی و ناپختگی عاطفی دارد. انسان بیمعرفت، جهان را بر محور خواستههای خود میبیند و دیگران را نه بهعنوان انسانهایی با ارزش مستقل، بلکه بهصورت ابزارهایی برای رسیدن به منافع شخصی درک میکند.
ریشههای فرهنگی و اجتماعی
در فرهنگهای سنتی، مفاهیمی مانند «مرام»، «وفا» و «معرفت» نقش مهمی در انسجام اجتماعی داشتند. اما با گسترش زندگی شهری، فردگرایی افراطی و رقابت اقتصادی، روابط انسانی از حالت عاطفی و متقابل به ابزاری و موقتی تغییر یافته است. نتیجهی این تغییر، پیدایش نسلی از روابط سطحی و ناپایدار است که در آن تعهد، وفاداری و یادِ محبت دیگران کمرنگ شده است.
مطالعات جامعهشناسانی چون «رابرت پاتنام» (Robert Putnam) نشان میدهد که کاهش تعاملات واقعی و افزایش ارتباطات مجازی، موجب فرسایش سرمایه اجتماعی در جوامع مدرن شده است. وقتی پیوندهای انسانی ضعیف میشوند، بیمعرفتی دیگر یک رفتار استثنایی نیست، بلکه به تدریج به هنجار پنهان زندگی اجتماعی تبدیل میشود.
نشانهها در زندگی روزمره
بیمعرفتی را میتوان در سطوح مختلف دید؛ از روابط دوستانه گرفته تا مناسبات خانوادگی، کاری و اجتماعی. فراموشی یاریهای گذشته، سکوت در برابر زحمات دیگران، نداشتن واکنش متقابل به محبتها و استفادهی مقطعی از آدمها، جلوههای آشکار آن هستند. این رفتارها بهمرور باعث فرسایش اعتماد متقابل و شکلگیری نوعی سردی اجتماعی میشوند که پیوند میان افراد را تضعیف میکند.
پیامدهای روانی و اجتماعی
بیمعرفتی نهتنها به فرد مقابل آسیب میزند، بلکه به خود فرد بیمعرفت نیز زیان میرساند. تحقیقات روانشناسی مثبتگرا نشان دادهاند که احساس سپاسگزاری و قدردانی با سلامت روان، رضایت از زندگی و روابط پایدار ارتباط مستقیم دارد. در مقابل، افرادی که دچار ناسپاسی مزمناند، بیشتر در معرض اضطراب، احساس تنهایی و بیاعتمادی متقابل قرار میگیرند. در سطح اجتماعی نیز، گسترش این رفتارها موجب تضعیف همبستگی و کاهش حس تعلق جمعی میشود.
راه بازگشت به معرفت
بازسازی «معرفت اجتماعی» نیازمند بازنگری در ارزشهای فردی و فرهنگی است. آموزش همدلی، قدردانی و مسئولیت اجتماعی از دوران کودکی، نقشی اساسی در شکلگیری نسلی دارد که وفاداری و اخلاق را در کنار موفقیت میبیند. رسانهها، مدارس و نهادهای فرهنگی نیز میتوانند با ترویج روایتهای انسانی و مثبت، حس ارزشگذاری نسبت به روابط انسانی را تقویت کنند.
در نهایت، باید یادمان بماند که «بیمعرفتی» تنها یک رفتار شخصی نیست، بلکه آینهای از وضعیت فرهنگی یک جامعه است. همانگونه که معرفت نشانهی رشد روحی و بلوغ اجتماعی است، بیمعرفتی نیز هشدارِ خاموشی است نسبت به فراموشی انسانیت در هیاهوی زندگی مدرن.