ورزشی

مگر چگونه مي‌شود یک قهرماني را كشت؟.......

media.news.imagealternatetextformat.details


علي عالي/خبرنگار/«دلتنگي‌هاي همايون بهزادي» پس از انقلاب بيشتر از هميشه بود. بلد نبود مثل خيلي از پيشكسوتاني كه حالا «هنرپيشه‌اي» براي خود شده‌اند، از تعداد گل‌هايش بگويد، جام‌هايش را بشمرد و جزييات افتخاراتش را رونمايي كند. حرف زدنش، «درد» داشت، از روزهايي كه برايش شيرين نشد. مي‌گفتند كارمندِ سازمان امنيت رژيم سابق است و براي همين مردي كه سال‌ها بسياري از «ورزشي‌هاي انقلابي» را از بازداشت و زندان رهانيده بود، گير افتاد. اگر سيداحمد خميني او را از دوران شاهين نمي‌شناخت و باهم در زمين نمي‌جنگيدند، مشخص نبود چه سرنوشتي در انتظارش بود. حالاكه همه ثروتش را از دست داده بود، سال‌ها به كازرون رفت و كنار دوستش حسين كلاني، به جاده‌سازي مشغول شد؛ دو نفر از اسطوره‌هاي فوتبال ايران. مگر چگونه مي‌شود قهرماني را كشت؟
تاسف‌بار بود وقتي از گذشته براي‌مان مي‌گفت: «شماها جوان هستيد و از خيلي ماجراها بي‌خبريد اما آنهايي كه بزرگ‌تر هستند، مي‌دانند كه نمي‌گذاشتند من را به ورزشگاه راه دهند تا بازي‌ها را ببينم. من را ممنوع‌التصوير كرده بودند. براي ديدن بازي‌ها و مخصوصا بازي‌هاي ملي، كلاه در سرم مي‌گذاشتم و استتار مي‌كردم و مي‌رفتم طبقه بالاي ورزشگاه تا بازي‌ها را ببينم. آيا راه ندادن به ورزشگاه و ممنوع‌التصوير بودن بازيكني كه سه دوره آقاي گل آسيا شده و براي تيم ملي كشورش بسيار زحمت كشيده، درست است؟ برويد ببينيد جايگاه بكن باوئر، بابي چارلتون و بازيكناني كه براي تيم‌هاي ملي خود افتخارآفريني كرده‌اند كجاست و آن وقت جايگاه ما كجاست. وقتي ورود من كه عاشق فوتبالم به استاديوم ممنوع مي‌شود معلوم است كه افسردگي مي‌گيرم.» خنده‌اي تلخ زده بود و مي‌گفت: «مي‌گفتند كه من الگوي قبل از انقلابم! خدا را شكر كه حداقل اين مشكلات حل شد.» نابغه فوتبال ايران به كجا رسيد؟ درد داشت. دردِ بي‌توجهي؛ « كدام نابغه؟! برويد ببينيد چه كسي باعث شد كه له شدم. نابودم كردند. نمي‌دانيد! افسردگي مرض بدي است. جايگاه ما پيشكسوتان مشخص است! من عضو پنج سرزن حرفه‌اي تاريخ جهان بودم، چه كسي آمد تا از تجربه همايون بهزادي استفاده كند، تا اين تجربه را به ديگري انتقال دهم؟ هيچكس!»همايون بهزادي، مثل بسياري از سرمايه‌هاي جامعه ايراني از ميان‌مان رفت. نسلي كه احترام‌برانگيز بود. نسلي كه با جامعه امروز ايراني، سال‌هاي سال فاصله داشت. نسلي كه از «بي‌توجهي رسانه‌اي» دق كرد. نفسش تنگ شد. نفسش بالا نيامد/

نظر خود را ارسال نمایید