علی تجویدی؛ استاد بیبدیل موسیقی ایرانی و پیونددهنده سنت و نوگرایی
علی تجویدی از آن دسته هنرمندانی بود که حضورش مسیر موسیقی ایران را تغییر داد؛ موسیقیدانی که نه در جستوجوی شکستن سنت بود و نه اسیر تکرار گذشته. او میان دنیای کهن و جهان نو پلی زد که هنوز هم پایههایش استوار است؛ پلی که صدای ویولن او روی آن، نسلها را به هم پیوند داده است.
نویسنده: محمد حسینی باغسنگانی
رادیونشاط- علی تجویدی یکی از چهرههای ماندگار موسیقی ایران است؛ هنرمندی که توانست از دل سنت، راهی به سوی نوگرایی باز کند، بیآنکه از ریشههای فرهنگی خود فاصله بگیرد. او در ۱۵ آبان ۱۲۹۸ در اصفهان به دنیا آمد و از همان کودکی نشانههای نبوغ موسیقایی در او آشکار بود. ابتدا فلوت و سپس سهتار نواخت، اما سرنوشت هنریاش با ویولن گره خورد؛ سازی که تا پایان عمر با آن شناخته شد و صدای احساس و اندیشهاش را به گوش نسلهای مختلف رساند.
استاد تجویدی در خانوادهای اهل فرهنگ رشد کرد و نخستین آموزشهای موسیقی را در فضایی دریافت که آثار هنری، شعر، خوشنویسی و موسیقی سنتی در آن زنده بود. پدرش، میرزا هادیخان، در «مجمعالصنایع» از هنرمندان شناختهشده بود و همین پیشینه خانوادگی او را با ارکان هنر ایرانی آشنا کرد. بعدها در تهران، زیر نظر ابوالحسن صبا به شکوفایی رسید؛ استادی که تجویدی او را تنها استاد واقعی زندگی خود میدانست. نزد صبا ویولن، سهتار و حتی تمبک را آموخت و با ردیفهای درویشخان، عارف و شیدا آشنا شد. در کنار صبا، حاج آقا محمد ایرانیمجرد نیز نقش مهمی در آموزش ردیفهای اصیل به او داشت؛ ردیفدانی که اگر تجویدی از او یاد نمیکرد، شاید نامش کمتر شناخته میشد.
ویولننوازی تجویدی ترکیبی منحصر بهفرد از ظرافت صبا و تغزل حسین یاحقی بود. آرشهکشی قدرتمند، جملهبندیهای دقیق و سونوریتهای شفاف و خوشرنگ به آثار او هویتی ماندگار بخشید. او با ویولن سخن میگفت؛ جملاتش مانند متن خوشساختی بودند که نظم، منطق و احساس را همزمان در خود داشتند. در محافل دوستانه گاه سهتار مینواخت، گاه تمبک، و حتی آواز میخواند؛ هنرمندی که موسیقی برایش تنها حرفه نبود، بلکه شیوه زندگی بود.
دهههای سی و چهل، دوران طلایی آهنگسازی تجویدی بود. صدها اثر از او بر جای مانده که بسیاری در برنامه ماندگار «گلها» اجرا شدند. «صبرم عطا کن»، «آزادهام» و «پشیمانم» از جمله مشهورترین کارهای اوست؛ آثاری که با صدای خوانندگان بزرگی چون بنان جاودانه شدند. او دستگاههای کمتر اجراشده مانند نوا و چهارگاه را نیز بهزیبایی احیا کرد و با حساسیت خاصی میان شعر و موسیقی پیوند برقرار میکرد. در تصنیفهایش کلمه و نغمه چنان در هم آمیختهاند که گویی از یک جنساند.
در رادیو، تجویدی یکی از ستونهای برنامه گلها بود و نقش او در ماندگاری این برنامه انکارناپذیر است. سالها تدریس در هنرستان موسیقی ملی، نسلی تازه از نوازندگان را پرورش داد. روش آموزشی او مبتنی بر تحلیل و دقت بود. به شاگردان نمیگفت «با احساس بزن»، بلکه میگفت «چطور ساختار صدا را بساز». فرهاد فخرالدینی از شناختهشدهترین شاگردان اوست و بعدها با پیشنهاد تجویدی رهبری ارکستر ملی ایران را بر عهده گرفت.
پس از انقلاب، با محدود شدن اجراهای موسیقی، تجویدی بیشتر به پژوهش و تألیف روی آورد. مجموعه سهجلدی «موسیقی ایرانی» و ردیف تحلیلی دستگاه ماهور از آثار ارزشمند اوست که همچنان مرجع آموزشی و پژوهشی محسوب میشود. مقاله «سلمک و ملمک» نیز نگاه تاریخی و تحلیلی او به موسیقی ایرانی را نشان میدهد و بیانگر عمق اندیشهاش در پیوند میان فرهنگ، اجتماع و هنر است.
با وجود موفقیتهای بزرگ، تجویدی گاه از مسیر برخی شاگردانش دلگیر بود؛ کسانی که بهجای استمرار راه جدی موسیقی، به سمت کارهای سطحی و تجاری رفتند. او این موضوع را نشانهای از تغییر ذائقه جامعه و غلبه فرهنگ عامهپسند بر هنر اصیل میدانست و آن را یکی از تلخیهای زندگی حرفهای خود قلمداد میکرد.
تجویدی در سال ۱۳۸۴ چشم از جهان فروبست، اما میراثش همچنان زنده است. او هنرمندی بود که میان دو جهان ایستاد—میان سنت قاجاری و مدرنیته پهلوی—و توانست از هر دو جانبهای بدیع بیافریند. موسیقی او هنوز در حافظه مردم جریان دارد؛ در ترانههایی که از رادیوهای قدیمی پخش میشود و در کلاسهایی که هنرجویان جوان با عشق و دقت، آرشه را بر سیم میکشند. هرجا نام برنامه «گلها» هست، نام علی تجویدی نیز بیدرنگ شنیده میشود.
استاد تجویدی نهتنها یک آهنگساز یا نوازنده، بلکه نماد پیوند میان تفکر و احساس، میان نظم علمی و الهام شاعرانه بود؛ چهرهای که موسیقی را نه کالایی برای سرگرمی، بلکه جلوهای از فرهنگ و هویت یک ملت میدانست.
