استرالیا نخستین کشور جهان ، که زنان از حقوق کامل سیاسی برخوردار شدند.

اعطای حق رای به زنان در استرالیا ، بهعنوان جزئی از اسطورهشناسی دموکراتیک استرالیا گرامی داشته میشود.
گذری بر تاریخ استرالیا... "نقش زنان استرالیا که توانستند حق رای دادن را بگیرند"
مترجم: آروین خادمصمیمی
به گزارش رادیو نشاط ، در فاصلهی سالهای 1894 و 1908 موضوع دادن حق رای به زنان همچون موجی استرالیا را فرا گرفت. این جریان در سال 1894 از ایالت استرالیای جنوبی آغاز شد و چهارده سال بعد در ایالت ویکتوریا به ثمر نشست و به این ترتیب زنان در هر شش ایالت استرالیا حق رای دادن را بهدست آوردند.
با تصویب قانون حق رای عمومی درسال 1902 برای زنان ، استرالیا دومین کشور جهان بعد از نیوزلند بود که زنان در آن حق رای دادن یافتند.
همزمان استرالیا نخستین کشوری شد که زنان اجازهی ورود به پارلمان را نیز یافتند.
همزمانی این دو رویداد با هم استرالیا را به نخستین کشور دنیا تبدیل کرد که در آن زنان از حقوق کامل سیاسی برخوردار بودند.
تحول اعطای حق رای برای زنان یک "هدیه" نبود، زیرا سیاستمداران و بعدها مورخان معاصر به آن شکل دادند. این مهم نتیجهی همکاری مشترکی بود که توسط یک گروه از زنان شهری سفیدپوست از طبقهی متوسط راهبری میشد، از حمایت مالی طبقهی کارگر برخوردار بود و پیوند معنویاش با پیروی از گروه میانهروی پروتستان تقویت میشد.
دارندگان حق رای از پرت تا سیدنی، حمایت مالی سیاستمداران مرد را جلب کردند تا بتوانند با استفاده از این حربهی تاکتیکی متداول، حمایت عمومی را برای تحقق خواستهشان که موفقیت در ورود به پارلمان در دورهی گذار بود، بهدست آورند.
همانگونه که مورخان مختلف گزارش کردهاند، در دههی پنجاه قرن نوزدهم پس از آنکه بریتانیا امتیاز مسئولیتپذیری دولتی، سیستمی که طی آن هر ایالت کنترل امور داخلی خود را با برپایی پارلمان منتخب عموم مردم آن ایالت برعهده میگیرد، اعطا کرد، زنان برای دریافت امتیاز شهروندی سیاسی در مقابل مردان مبارزه کردند.
فمنیسم در اواخر دههی هشتاد بهعنوان یک جبر سیاسی مشهور شد اما زنان با تشکیل گروههای محلی چون انجمنهای ادبی، انجمنهای طرفداران حق رای، اتحادیهی زنان مسیحی میانهرو و پخش تبلیغات بریتانیایی و آمریکایی، فنسیم را به حرکت درآوردند. با این حمایتهای سازمانی، جنبش سامانیافتهی حامیان حق رای برای زنان در هر شش ایالت استرالیا شکل گرفت.
دستورالعمل مدون واحد حق رای در اتحادیهی زنان مسیحی میانهرو، بهطور شفاف رویههایی را جمعبندی کرده بود که جنبشهای ایالتی را تعریف میکرد. کاترین والاس نویسندهی این دستورالعمل کوشید تکنیکهایی استاندارد برای این جنبش ایجاد کند. همان سال این تکنیکها که از جملهی آن مراجعهی حامیان جریان به تکتک خانهها در ایالت ویکتوریا برای جمع آوری امضا بود، منجر به تولید عریضهای از جنس کاغذ با آستر پشمی بهطول حدود 260 متر و عرض 200 میلیمتر شد که نزدیک به 30000 امضا در رنگها مختلف و در حمایت از این جنبش شد.
کاترین والاس در این تکنیتها از زنان میخواست تا گروههای حمایت از جنبش تشکیل دهدند، به لیگ جنبش بپیوندند، برای جراید نامه بنویسند، مناظرههای عمومی برگزار کنند، عریضه را دستبهدست کنند و اخبار را به رهبران سندیکا منتقل کنند تا به راهبران ایالتی جنبش هم برسد.
تاثیرات بهدست آوردن حق رای چه بود؟
بهدست آوردن حق رای برای زنان پایان کار نبود. طرفداران این جریان معتقد بودند زنان با بهدست آوردن این امتیاز متعهدند جامعه را اصلاح کنند. آنها امیدوار بودند وضعیت معیشت زنان استرالیایی بهبود یابد و به این ترتیب تمام زنان دنیا که محروم از شرکت در انتخابات بودند از مزایای دریافت امتیاز شهروندی سیاسی بهرهمند شوند و این تفکر بهویژه برای زنان آمریکایی و انگلیسی صدق میکرد که از آنها الهام گرفته بودند.
طرفداران این جریان خیلی زود دریافتند که حق رای درمان تمام دردهای زنان از جمله اقتصاد، سیاست و نابرابریهای اجتماعی نبوده است و کمی پس از پیروزی، آن ائتلاف فعال بهخاطر دنبال کردن اهدافی ضدونقیض از قانون ممنوعیت گرفته تا حقوق کارگران، فروپاشید.
یکی از دلایل اصلی دیگری که در سالهای بعد باعث ایجاد تفرقه شد، چیزی بیشتر از ضرورت ساماندهی جداییطلبان بود. زنان طبقهی کارگر و سوسیالیتها از جمله کیت داویر، خواهران گلدین و لیلیان لاک معتقد بودند آیندهی سیاسی زنان در همراهی با جناح کارگر تجلی مییابد. برخلاف نظر آنها بسیاری از رهبران پیشرو در جنبش از جمله ویدا گلدستین، کاترین هلن اسپنس و رز اسکات بیرون از حزب ماندند و نگرانیشان این بود که برای وفادار ماندن به حزب، خواستههای فمنیستیشان در حاشیه قرار گیرد.
همانطور که همتایان نیوزیلندیشان نیز دریافتند، زنان حتی وقتی با هم به اتفاق نظر میرسیدند برای کاهش آزادیهای جنسیتی آقایان، با مقاومتهای جدی روبهرو میشدند.
در حقیقت، مبارزات برای افزایش سن تکلیف و لغو قانون شرمآور بیماریهای مسری منجر به واکنش علیه زنانی شد که در حال تجربهی قدرت سیاسیشان بودند.
مفهوم امروزی این حرکت چیست؟
تاش برای بهدست آوردن حق رای در سال 1908 خاموش نشد. آنطور که تاریخنگارانی چون پاتریسیا گریمشاو نوشتهاند، توصیف این مطلب که چه کسانی بهوسیلهی دولت مرکزی مجاز به رای دادن هستند منجربه ورود بومیها به این مجادله شد. چون تا آن زمان مطابق با قانون انحصاری ملی انتخابات، بومیان اصلی استرالیا آسیا آفریقا و جزایر اقیانوسه بهجز نیوزیلند فاقد صلاحیت برای شرکت در انتخابات بودند.
اغلب حامیان این جریان تعلق خطری نسبت به یکپارچگی نژادی نشان نمیدادند و این کار سیاستمداران را به اعمال سیاستهایی برای سفیدپوستان در استرالیا ترغیب میکرد. همچنان و تا بعد از جنگ جهانی اول که یک رهبر جدیدی هدایت جریان فمنیست را بهدست گرفت، کسی این چالش را جدی نکرفته بود.
اعطای حق رای به زنان در استرالیا، بهعنوان جزئی از اسطورهشناسی دموکراتیک استرالیا گرامی داشته میشود. با این وجود بسیاری از تفکرات بنیادین طرفداران این جریان، ازجمله صلحطلبی، پرداخت یکسان حقوق زنان و حتی این تصویر که زنان دنیا بتوانند از قدرت ایالتیشان برای حمایت خود و فرزندانشان در برابر خشونتها استفاده کنند، دستنیافتنی باقی ماند.
مطالبهگران حق رای برای زنان در استرالیا، به اهمیت برجستهی خواستهشان برای بهکارگیری امتیاز تازهی شهروندی ملی بهعنوان بستری برای بهبود مرحله به مرحله سایر حقوق، آگاه بودند.
تاریخنگار کلر رایت استدلال میکند که تلاشهای حامیان این جریان به استرالیا این امکان را میدهد تا بنیانگذار اسطورهای متمایز از افسانهی انزاک باشد. بیشتر شواهد حاکی از این است که زنانی همچون رز اسکات دربرابر خواستهی ملیگرایانهی همزمان این جریان مقاومت کردهاند و درعوض تلاش کردند تا به خواستهشان در سطح ایالتی برسند.
هر چه باشد، تعهد حامیان جریان گرفتن حق رای برای زنان در بهبود صلح، حمایت از حقوق زنان و ایجاد و پروراندن درک بینالمللی این مهم، الگویی از نقش استرالیا در جهان ارائه میدهد که از منظر اهمیت برای همیشه ماندگار خواهد بود.
لینک خبر:
https://theconversation.com/australian-politics-explainer-how-women-gained-the-right-to-vote-74080