یادداشت...ترامپ، تئوری بازیها (Game Theory) و جایزه صلح نوبل !
یادداشت...ترامپ، تئوری بازیها (Game Theory) و جایزه صلح نوبل !
امید حسننژاد - ملبورن ، استرالیا
این روزها تنش بین ایران و امریکا بالا گرفته و ما ایرانیهای خارج از کشور هم با چشمها و دلهای نگران، وقایع رو نظاره میکنیم. برخلاف تحلیل برخی در داخل و خارج از کشور که ادامه مسیر فعلی تخاصم و درگیریهای رخداده در منطقه خلیجفارس رو نشانه شروع جنگ میدونن، همچنان معتقدم که آتیشبازیهای دو طرف مقدمه مذاکره و سازش هست. در ادامه این یادداشت سعی میکنم بصورت خلاصه، این تحلیل رو با تمرکز بر مهمترین بازیگر (انسانی) این تقابل، ‘دونالد ترامپ’ تشریح کنم.
ترامپ در کتابش، ‘هنر معامله’ که در سال ۱۹۸۷ منتشر کرده، استراتژیهاش رو به زبان ساده توضیح میده. ترامپ خودش رو با افتخار یک معاملهگر (Deal Maker) خطاب میکنه و بزرگترین هنرش رو وادار کردن دیگران (بخصوص رقبا) به تندادن به شرایطش میدونه. با مرور تفکرات و نظرات ترامپ در این کتاب (به عنوان یک تاجر) و مقایسه با عملکردش در حال حاضر (به عنوان یک رییس جمهور) به نظر میاد ایشون تغییر خاصی در طرز فکر و خط مشی نداشته و تنها ابزار ‘توییتر’ (عامل غیرانسانی) برای ارتباط مستقیم و اثرگذاری بر مخاطب به ابزارهای دراختیارش اضافه شده.
رفتارهای ترامپ و ایران رو با تکیه بر تئوری بازیها که مبتنی بر قاعده ‘مجموع صفر’ (Zero Sum Game) هست، میشه تفسیر کرد. بر اساس این تئوری، دو طرف دعوا، رفتارشون رو براساس پیشبینی و تحلیل رفتار طرف مقابل تنظیم میکنن. مثال معروفش هم دو رانندهای هست که در یک جاده خلوت از دو طرف و با سرعت زیاد به سمت هم حرکت میکنن و هیچ کدومشون کوتاه نمیان و فرض رو بر این میزارن که حتما طرف مقابل لحظه آخر کوتاه میاد و میزنه کنار تا برخورد مرگبار اتفاق نیفته.
برای تحلیل این رودررویی نیاز هست تا گزینههای هر دو طرف رو تحلیل و با هم مقایسه کنیم. برای مثال گزینههای پیش روی ترامپ عبارتند از: مذاکره، تحریم و جنگ. با توجه به عملکرد دوسال اخیر ترامپ در مسند ریاست جمهوری و آنچه بین امریکا و کره شمالی در ماههای اخیر گذشته، میشه ادعا کرد که ترامپ صلحطلبترین رییسجمهور جمهوریخواه امریکا پس از ‘آبراهام لینکلن’ هست. با این تفسیر از بین سه گزینه پیش رو، قطعا دو گزینه تحریم و مذاکره براش اولویت بیشتری دارن.
بااینحال، ترامپ درحالی که ابزار تحریم حداکثری رو برای کشوندن ایران به پای میز مذاکره استفاده میکنه، از گزینه جنگ هم غافل نیست و میخواد وانمود کنه که همه گزینهها روی میزه. از طرفی نیمنگاهی به ‘جایزه صلح نوبل’ داره که در رزومهاش و در مقایسه با ‘اوباما’ اونو کم داره. ترامپ سال قبل خیلی امیدوار بود که بهخاطر مذاکرات صلح (نمایشی) با کرهشمالی (و به واسطه توصیه نخست وزیر ژاپن و رییس جمهور کرهجنوبی) برنده این جایزه بشه که تیرش به سنگ خورد. برای همین امسال داره شانسش رو با کارت ایران امتحان میکنه. با این تحلیل احتمال گزینه نظامی به شدت پایینه.
از طرف دیگه، ترامپ چشم به انتخابات ریاستجمهوری دوخته و با توجه به شرایط موجود و سردرگمی در اردوگاه دموکراتها، احتمال پیروزیاش بیشتر از سال ۲۰۱۶ هست. تنها حادثهای که میتواند انتخاب مجدد ترامپ رو به خطر بندازه، شروع یه جنگ دیگه در خلیجفارس هست. بخصوص که در مدل ذهنی ترامپ، دشمن اصلی امریکا نه ایران و نه روسیه، بلکه چین هست. بنابراین از نظرش هرگونه درگیری چه با ایران و چه با روسیه، بیخود و بیثمر هست.
در مقابل، ایران هم بیکار ننشسته و گزینهها و کارتهای خودش رو در این کارزار داره. گزینههای ایران عبارتند از: مذاکره، مقاومت و جنگ. از طرفی ایران هم ترامپ و هم نیازش به مذاکره و توافق رو به خوبی شناخته و به راحتی حاضر نیست این امتیاز بزرگ رو بهش هدیه بده. احتمالا ایران تضمینهای خاصی در ازاش خواسته که ترامپ هنوز زیر بارش نرفته. از طرفی، احتمالا تمایل ایران به مذاکره بصورت مخفیانه و به دور از چشم رسانههاست، درحالی که اینجور مذاکره که نمایش عمومی (Show Off) نداشته باشه، برای ترامپ ثمره نداره. با این شرایط دو گزینه اصلی ایران مقاومت و مذاکره (مخفیانه) هست و گزینه جنگ باتوجه به اثرات زیانبار و غیرقابل کنترلش (نظیر شورش و اعتراضات عمومی) به احتمال زیاد اولویت ایران هم نیست.
با این تفاسیر و با ترکیب سه گزینه پیش روی دو طرف اصلی درگیر این مخاصمه، ۹ ترکیب محتمل شامل تحریم-مقاومت، تحریم-مذاکره، تحریم-جنگ، مذاکره-مقاومت، مذاکره-مذاکره، مذاکره-جنگ، جنگ-مقاومت، جنگ-مذاکره و نهایتا جنگ-جنگ قابل تصوره (گزینه اول هر ترکیب مربوط به امریکا و گزینه دوم مربوط به ایرانه). از ابتدا مشخصه که برخی گزینهها نظیر جنگ-مذاکره به نظر غیرممکن میرسه. متاسفانه تحلیل هر کدام از این ۹ ترکیب از حوصله خوانندگان این یادداشت خارجه و ممکنه در آینده بصورت یادداشتهای دنبالهدار به برخی از آنها بپردازم.
با همه این اوصاف، این مخاصمه بازیگران فعال منطقهای و جهانی دیگری نظیر اسراییل، عربستان سعودی، روسیه، چین و حتی ترکیه داره که به منظور سادهسازی مدل از تحلیل بالا حذف شدن که خوب طبیعتا در شرایط واقعی قابل حذف نیستن. با توجه به مبحث پویایی سیستم (System Dynamic)، از تعامل (سازنده، مخرب و ترکیبی) هرکدام از این بازیگران با دو بازیگر اصلی این مخاصمه (ایران و امریکا)، ترکیبهای بسیار متنوع و پیچیدهای قابل تصوره که بدون شک مدل تحلیلی ما رو به یک کلاف سردرگم تبدیل میکنه.
حالا تصور کنین بخواهیم به این مدل بازیگران یا عوامل انسانی (Nonhuman Actors) نظیر جایزه صلح نوبل، شبکههای اجتماعی بخصوص توییتر و تلگرام، رسانههای سنتی، حملههای سایبری، هوش مصنوعی، تسلیحات مختلف نظامی، اینترنت، آب، بحرانهای زیست محیطی، پهپادها و ... رو هم اضافه کنیم.
براساس ‘تئوری بازیگر - شبکه’ (Actor-Network Theory) که ریشه در جامعهشناسی داره و بعدها در سایر علوم اجتماعی همچون مدیریت پروژه (نظیر تز دکتری بنده) مورد استفاده قرار گرفته، بازیگران انسانی و غیر انسانی ترجیح یا اولویتی به خاطر موجودیت خودشون ندارن و هویت و نقششون بر اساس میزان اهمیتشون در شبکه تحلیل میشه. درنتیجه، کاملا محتمله که از تعامل گروهی از عوامل مختلف انسانی و غیر انسانی در یک شبکه، نهایتا یک عامل غیرانسانی به ‘بازیگر کانونی’ (Focal Actor) تبدیل بشه و بقیه عوامل (انسانی و غیرانسانی) خودشون و روابطشون رو متناسب با این عامل بازتعریف کنن. به نظرم ‘جایزه صلح نوبل’ که بدست آوردنش برای ترامپ واجد اهمیتهای حیثیتی، شخصی و سیاسی هست، قابلیت تبدیل شدن به بازیگر کانونی در این تخاصم رو داره. تحلیل رفتارهای ایران هم نشون میده اونها هم به خوبی به اهمیت موضوع برای ترامپ پیبردن و حاضر نیستن این جایزه، ارزون و براحتی (مشابه روند مذاکرات ناکام صلح با کره شمالی) به دست ترامپ بیفته و تمام تلاش ایران اینه که از ترامپ امتیازهای بیشتری بگیرند.
شاد و تندرست و پیروز باشید
۲۵ جون ۲۰۱۹
نظرات طرح شده در این یادداشت ، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو نشاط نیست.